تولدت مبارك
زهراجونم این اولین عکسته که بابایی توی بیمارستان انداخت.گل من وقتی لحظه بدنیااومدن صدات روشنبدم حسی داشتم که قابل بیان نیست که میخاستم زودترببینمت بغلت کنم. ووقتی همونجا توی اتاق عمل نشونت دادن خیلی خوشحال شدم.بعدکه تو روبردن که حمومت کنن منم بردن توی اتاقم.توی اتاق وقتی اوردنت بغلت کردم شیردادم وبوست کردم وصورتت رونوازش میکردم خیلی حس خوبی داشتم.نفس من توهم خوب سینم روگرفتی وشیرخوردی خداروشکراذیتمون نمیکردی و وقتی گرسنت بود گریه میکردی ومنم برات شیرمیدادم.راستی گلم اخه جون هیشکی نمیدونس که من رفتم بیمارستان بغیرهانیه زن دایی وحکیمه زن دایی وعمه صدیقه که به اونام بعدرفتن به بیمارستان بهشون اطلاع دادیم وبه مامان جونم بعدبدنیا اومدنت &n...
نویسنده :
مامانی
23:24